اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانۀ ما را
بیا ای مرگ یاری کن منِ افتاده از پا را
نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه
نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را
ز تو ای دست ، ممنونم که بر یاریِ دست حق
گرفتی از غلافِ تیغِ قنفذ اجر زهرا را
علی تنها ، همه دشمن ، تو بشکسته ، من افتاده
خدا را ، پس که یاری می کند آن یار تنها را
من از بهر علی گریان ، علی از بهر من گریان
به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را
ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا
که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را
اجل را دورِ سر گردانده ام تا بر علی گریم
وگرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را
سیه پوش آمده از دود آتش خانۀ زهرا
چه خوش کردند همدردی عزاداران طاها را
عدو سیلی زد و پهلو شکست و من در آن حالت
گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را
سراپا دردم و لب بستم وخاموشم از گفتن
مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را
http://eslamdl.loxblog.com
چو وقف ماست نظم و ناله و فریاد جانسوزش
به محشر دست گیرم (میثم) افتاده از پا را
غلامرضا سازگار (میثم)
:: موضوعات مرتبط:
اشعار حضرت زهرا (س) ,
,
:: برچسبها:
اشعار حضرت فاطمه زهرا (س) ,
اشعار شهادت حضرت زهرا (س) ,
اشعار غلامرضا سازگار (میثم) ,